دیده ام را بسته ام
لب های هم بسته است
گوش هایم تیز تیز
شعله ی آتش در گوشم نقش بسته است .
جز نفس من و آتش چیزی در نوایم نیست !
دوست می دارمش
دوست داشتنش که گناه نیست
تاریکِ تاریک است
ساکتِ ساکت
جز صدای سوختن آتش نیست در جانم
در این وقت شب و این قرص ماه و این نوای آتش
یک فنجان قهوه و قل قل کتری خالیست جایش
۸۸/۹/۲۶ - یاد