یاد کن مرا

همچو باران بهاری عاشقانه ، همچو رگبار غران ، همچو خورشید بی پایان

یاد کن مرا

همچو باران بهاری عاشقانه ، همچو رگبار غران ، همچو خورشید بی پایان

مسئله این است !

این همه یاد می کنیم ، آیا روزی یاد می شویم ؟

                                       آیا روزی صدا زده می شویم ؟

                                   شاید !

نظرات 4 + ارسال نظر
ناخدای باخدا دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:33 ق.ظ

دیگر مهم نیست که یاد شویم همین برایمان بس که یاد کسی کنیم آنانی را که زمانی به کنج قلب غمزده شان سری می زنند و ما را یاد می کنند.
دیگر نیازی به یادکردنشان ندارم
این را آویزه ی گوشمان کنیم که
در طوفان زندگی باخدا بودن به مراتب بهتر از ناخدا بودن است

فاطیما پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:20 ق.ظ http://www.sarzamine-atashin.blogfa.com

درد من حصار برکه نیست ؛

درد زیستن با ماهیانی ست ،

که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است

چرکنویس شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:35 ق.ظ http://cherknevis112.blogsky.com/

این اوج نامردی است اگر فراموش شویم برای کسانی که همیشه در خاطرمان بوده اند!

فاطیما شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:00 ق.ظ http://www.sarzamine-atashin.blogfa.com

و خداوند آسمان را آفرید، تا ماه درون سینه اش آرام بگیرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد