یاد کن مرا

همچو باران بهاری عاشقانه ، همچو رگبار غران ، همچو خورشید بی پایان

یاد کن مرا

همچو باران بهاری عاشقانه ، همچو رگبار غران ، همچو خورشید بی پایان

ای ...

کاش تب داشتم

کاش می سوختم

کاش خاطراتم می سوخت

                                     حتی آن خوب هایش

کاش پرواز نمی کردم

کاش پابنده زمین بودم

کاش سقوط می کردم

کاش دلم را از بالا نمی دیدیم

کاش نمی آمدم

کاش می رفتم

کاش می مردم

کاش ...


۱۳۸۸/۱۰/۱۷ - یاد

نظرات 3 + ارسال نظر
fatemeh جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:27 ب.ظ http://http://www.fatemehbanooye135.persianblog.ir/

مرسی که سر زدی
واقعا امان از غربت

رگبار زندگی یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:53 ق.ظ

حال معنی تقدیر را خوب میفهمم
ای کاش نمی دیدمت
ای کاش بعد از آن حل نمی شدم
ای کاش بعد از حل شدن ، زود ته نشین می شدم!
...
کاش روزی که ته نشین می شوم هنوز فرصتی برای دوباره دیدنت و دلی برای لرزیدن باقی باشد !
...
این است چرخۀ دیدن من و تو

خاموش یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:32 ب.ظ http://www.khamoosh135.blogfa.com

طاقت بیار
تاب بیار
...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد