همچو باران بهاری عاشقانه ، همچو رگبار غران ، همچو خورشید بی پایان
درباره من
یاد کن مرا !
در هر قطره بارانی که بی امان می بارد ، در هر لحظه ی گرمی که چهره ات را می سوزاند ، در هر قدمی که بروی برگه های زرد بر می داری ، در گلوله ی برفی که بسویت پرتاب می شود ...
یاد کن مرا !
ادامه...
رگبار زندگی
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 ساعت 04:53 ق.ظ
حال معنی تقدیر را خوب میفهمم ای کاش نمی دیدمت ای کاش بعد از آن حل نمی شدم ای کاش بعد از حل شدن ، زود ته نشین می شدم! ... کاش روزی که ته نشین می شوم هنوز فرصتی برای دوباره دیدنت و دلی برای لرزیدن باقی باشد ! ... این است چرخۀ دیدن من و تو
مرسی که سر زدی
واقعا امان از غربت
حال معنی تقدیر را خوب میفهمم
ای کاش نمی دیدمت
ای کاش بعد از آن حل نمی شدم
ای کاش بعد از حل شدن ، زود ته نشین می شدم!
...
کاش روزی که ته نشین می شوم هنوز فرصتی برای دوباره دیدنت و دلی برای لرزیدن باقی باشد !
...
این است چرخۀ دیدن من و تو
طاقت بیار
تاب بیار
...