می روی از یادم
می روی آنجا که نباید باشی
از لحظه لحظه ی خاطرات م می روی
حتی آن شیرین ترین هایش
می روی و تلخی این همه شیرینی را
جا می گذاری بر زبانم
جای خالی ت را چون سوزی سرد
بر تن م حس می کنم
می لرزم از تنهایی خاطرات م
از این سکوت محض
شاید روزی این نبود ِ یادت برایم یادی باشد از تو
تویی که هیچ گاه نبودی اما
یادت همیشه برایم هست
کاش یادت رفتنی بود اما
زهی خیال باطل
۸۸/۱۱/۱۹ - یاد