می روی از یادم
می روی آنجا که نباید باشی
از لحظه لحظه ی خاطرات م می روی
حتی آن شیرین ترین هایش
می روی و تلخی این همه شیرینی را
جا می گذاری بر زبانم
جای خالی ت را چون سوزی سرد
بر تن م حس می کنم
می لرزم از تنهایی خاطرات م
از این سکوت محض
شاید روزی این نبود ِ یادت برایم یادی باشد از تو
تویی که هیچ گاه نبودی اما
یادت همیشه برایم هست
کاش یادت رفتنی بود اما
زهی خیال باطل
۸۸/۱۱/۱۹ - یاد
مرسی برای نظر
.........................................
خوب شد پاشیدی!!ا
جوهر یادت را در بیغوله ی خاطرات
وگرنه خشک می شد قلم گاه و بی گاهم !!!!ا
این را به تو مدیونم
...
135
سلام... زیبا بود. خوشحال میشم به من سر بزنید...
یاد من باشد ، هرچه پروانه که می افتد در آب ، زود از آب درآرم
یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد ...
یاد من باشد تنها هستم ...
ماه بالای سر تنهایی است .
جای ؛زهی خیال باطل کاش .. چیز دیگری می گذاشتی
از لحاظ محتوا یا وزن ؟
خب رفتنی نیست از یادم !
یاد من باشد رهگذری که نمی شناسم اش
ممنون رفیق
من اسیر سایه های شب شدم....
من میگم شعر هات رو کتاب کن........... خیلی از شعر هات لذت برم٬ خیلی.
وبلاگتو دوست دارم
به منم سر بزن
meclmah.mihanblog.com